امروز کمی دقتکردم و دیدم که چقدر عبارت تناقضآمیز زیبایی است. چون که سرعت را با زمان میسنجیم، مثلا وقتی که اتوموبیلی در هر ثانیه ۳۰ متر را طی کند(چیزی برابر با ۱۰۸ کیلومتر بر ساعت) میگویم سرعت آن زیاد است. در واقع وقتی پدیدهای در مدت زمان کوتاهی اتفاق بیفتد آن را سریع مینامیم. اما چطور میشود گفت زمان سریع میگذرد؟
مثلا ما کمیت طول را با متر اندازه میگیریم.اما آیا میشود بگوییم طول طولانی است؟
در واقع چیزی که سریع میگذرد زمان نیست. درواقع اصلا معنی ندارد که بگوییم زمان سریع میگذرد(دقت کنید که در مورد فیزیک حرف نمیزنیم و در مورد همین زندگی روزمره خودمان صحبت میکنیم که کسی نزدیک سرعت نور حرکت نمیکند :) ). در واقع حس ما به زمان گذشته با بخاطر آوردن خاطرات گذشتهاست که ایجاد میشود وقتی یک سال پرماجرا را پشت سر میگذاریم برایمان طولانی به نظر میآید و وقتی یک سالی که بسیار روتین بوده را مرور میکنیم بسیار کوتاه به نظر میآید. ما ذاتا به روتینها دقت نمیکنیم و آنها را بخاطر نمیآوریم اما اخبار مهم مثل خرید ماشین، شروع کار، یادگیری مهارتی جدید را بیاد میآوریم.وقتی زمان سریع میگذرد، در واقع چگالی تجربههای جدید و نو است که کم است.
شاید این که زمان برای ما سریعتر میگذرد نشانهای است بر اینکه بیهیچ رشد یا تغییری در حال سپری کردن روزها هستیم.