باران بهاری

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

بهترین اپلیکیشن نهج‌البلاغه برای آندروید

 شاید شما هم دوست داشته باشید که نهج‌البلاغه را بر روی گوشی خود داشته باشید.در این پست بر این هستم که بهترین اپلیکیشن نهج‌البلاغه برای گوشی‌های اندرویدی را از دید خودم به شما معرفی کنم.

من برای نوشتن این پست ابتدا در برنامه کافه‌بازار کلمه‌ی نهج‌البلاغه را جست‌و‌جو کردم و سه برنامه‌ی برتر را نصب و آن ها را بررسی کردم تا از بین آن‌ها بهترین برنامه را به شما معرفی کنم.

نمی‌خواهم شما را با آوردن کامل توضیحات در مورد هر سه برنامه خسته کنم.یکی از این برنامه‌ها به حدی مشکل داشت که  شماره‌ حکمت‌‌های آن مطابق چیزی که در اینترنت میبینیم نبود. راستش را بخواهید امروز که این پست را مینویسم عید غدیر است و در سایت‌های مختف حکمت‌هایی از امیرالمومنین را میبینم که گذاشته شده و برای مثال نوشته اند که این جمله از امام علی(ع) منبعش نهج‌البلاغه است و حکمت شماره ۱۷۵. من در برنامه‌ای که از قبل روی گوشی اندرویدی ام  نصب کرده بودم، حکمت ۱۷۵ را جست‌و‌جو کردم و کاملا به یک حکمت دیگر و متفاوت با آن‌چه در آن سایت آمده بود پیدا کردم. ابتدا فکر کردم که حتما آن سایت اشتباه کرده است، اما بعد از کمی جست‌و‌جو متوجه شدم که آن برنامه مشکل داشته است.

برنامه‌ی دومی که تست کردم نهج‌البلاغه‌ی تبیان بود که با این که از موسسه تبیان انتظار بیش‌تری داشتم در اولین اجرا برنامه به مشکل برخورد و از صفحه برنامه خارج شدم و بعد دیدم که هر کدام از خطبه‌ها یا نامه‌ها را انتخاب می‌کنم برای یکی دو ثانیه پیغامی مبنی بر پردازش ‌کردن چیزی را نشان می‌دهد که اصلا این موضوع برای من قابل قبول نبود. البته قابلیت خوب این برنامه این هست که می‌توان در متن نهج‌البلاغه هم جست‌و‌جو کرد که بسیار خوب است. برای مثال میتوانید کلمه‌ی «پیامبر» را در متن نهج‌البلاغه جست‌و‌جو کنید و این جست‌وجو می‌تواند برای مثال تنها در نامه‌ها باشد یا در همه‌ی متن باش د و همه‌اش به انتخاب شماست.

اما برنامه‌ای که به نظر من از همه‌ی این برنامه‌ها بهتر است این برنامه‌ی بسیار جذاب است که فکر نمی‌کنم کامل‌تر و زیباتر از این برنامه بتوانید پیدا کنید.

برنامه‌ی نهج البلاغه:

این برنامه بسیار زیبا است و تا این‌جا که من آن را تست کرده‌ام بسیار پایدار و قابل اطمینان است.

از قابلیت‌های این برنامه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

- متن کامل نهج‌البلاغه با ترتیب درست حکمت‌ها و نامه‌ها و خطبه‌ها(که البته همین را هم انتظار داشتیم)

-می‌توانید یکی از خطبه‌ها یا نامه‌ها یا ... را علامت ستاره بزنید تا آن مورد به علاقه‌مندی‌های شما اضافه شود.

-جست‌وجو در عناوین

-یک قابلیت جالب این برنامه این است که می توانید یک صفحه از نهج البلاغه را باز کنید و آن را بخوانید که قابلیت جالبی است. منظورم چیزی مثل تفال زدن است که دستمان را روی صفحات میگذاریم و کتاب رااز یک جای دلبخواهی و غیر مشخص باز می‌کنیم که در نوع خودش جالب است.

معایب این برنامه:

اگر چه این برنامه از دیدگاه شخص من کامل‌ترین و بهترین برنامه‌ی نهج البلاغه فارسی موجود است اما این ضعف را نمی‌توان نادیده گرفت که امکان جست‌وجو در متن نهج‌البلاغه در آن فراهم نشده است. شما می‌توانید در عناوین بخش‌های مختلف نهج‌البلاغه جست‌وجو کنید اما متاسفانه این قابلیت را در مورد متن‌ها ندارید و اگر برای مثل در مورد کلمه‌ی «ترس» انجام دهید، تنها یک نتیجه یافت می‌شود که در عنوان آن کلمه‌ی «ترس» آمده‌است و کلمه‌ی ترس را در کلیه متون نهج‌البلاغه برای شما جست‌وجو نمی‌کند که خود نقطه ضعف کمی نیست و امیدوارم این نقطه ضعف در نسخه بعدی آن برطرف شود.


۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پرواز زمان

اکثر ما قبول داریم که زمان سریع می‌گذرد. به قول انگلیسی زبان‌ها ((time flies)) .
امروز کمی دقت‌کردم و دیدم که چقدر عبارت تناقض‌آمیز زیبایی است. چون که سرعت را با زمان میسنجیم، مثلا وقتی که اتوموبیلی در هر ثانیه ۳۰ متر را طی‌ کند(چیزی برابر با ۱۰۸ کیلومتر بر ساعت) میگویم سرعت آن زیاد است. در واقع وقتی پدیده‌ای در مدت زمان کوتاهی اتفاق بیفتد آن را سریع می‌نامیم. اما چطور می‌شود گفت زمان سریع می‌گذرد؟
مثلا ما کمیت طول را با متر اندازه می‌گیریم.اما آیا میشود بگوییم طول طولانی است؟


در واقع چیزی که سریع می‌گذرد زمان نیست. درواقع اصلا معنی ندارد که بگوییم زمان سریع می‌گذرد(دقت کنید که در مورد فیزیک حرف نمی‌زنیم و در مورد همین زندگی روزمره خودمان صحبت می‌کنیم که کسی نزدیک سرعت نور حرکت نمی‌کند :)  ). در واقع حس ما به زمان گذشته با بخاطر آوردن خاطرات گذشته‌است که ایجاد می‌شود وقتی یک سال پرماجرا را پشت سر می‌گذاریم برایمان طولانی به نظر می‌آید و وقتی یک سالی که بسیار روتین بوده را مرور می‌کنیم بسیار کوتاه به نظر می‌آید. ما ذاتا به روتین‌ها دقت نمی‌کنیم و آن‌ها را بخاطر نمی‌آوریم اما اخبار مهم مثل خرید ماشین، شروع کار، یادگیری مهارتی جدید را بیاد می‌آوریم.وقتی زمان سریع میگذرد، در واقع چگالی تجربه‌های جدید و نو است که کم است.
شاید این که زمان برای ما سریع‌تر می‌گذرد نشانه‌ای است بر این‌که بی‌هیچ رشد یا تغییری در حال سپری کردن روز‌ها هستیم.
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونه رنگ متن وبلاگ های بیان را تغییر دهیم؟

من در ابتدا از رنگ متون وبلاگم خوشم نمی‌آمد. قالب آن از قالب‌های پیش فرض بیان است اما رنگ متن به گونه‌ای بود که چشم را می‌زد و حتی خود من هم دوست نداشتم مطالب خودم را بخوانم. چون که وبلاگ من بسیار روشن است و متن باید سیاه باشد تا چشم اذیت نشود. به هر حال ساختم و سوختم:) تا این‌که فهمیدم تغییر رنگ متون بسیار ساده است.
کافیست مراحل زیر را طی کنید.
۱)ابتدا روی گزینه (قالب) که در عکس زیر با رنگ قرمز مشخص کرده‌ام کلیک کنید و سپس (ویرایش css قالب فعلی) را انتخاب کنید که با رنگ سبز نشان داده‌ام.

۲) در صفحه باز شده دنبال متنی بگردید که در جعبه سبز مشخص کرده‌ام.برای این کار لطفا از قابلیت سرچ در مرورگر خود استفاده نکنید زیرا کار نخواهد‌کرد. دستی آن را پیدا کنید.حال هر مقداری را که جلوی 
color نوشته است نگاه کنید. برای عکسی که من گذاشته‌ام این مقدار (000000 است کافیست از ابزار انتخاب رنگ(راهنمای کد رنگ) استفاده کنید تا کد رنگ خود را به دست آورید و دقیقا در جای جلوی color کپی کنید. فقط لطفا علامت # را فراموش نکنید که مثل تصویر قرار دهید.(لازم نیست همانند تصویر زیر جلوی color شما 000000 نوشته شده‌باشد که کدرنگ مشکی است.این کد بر اساس رنگ متون وبلاگ شما متفاوت است اما  تغییر رنگ آن رنگ پیش‌فرض متن‌های شما در وبلاگ(که برای دیگران نمایش داده می‌شود) تغییر خواهد‌ داد)

برای بهتر دیدن تصویر روی آن کلیک کنید.و سپس در صندق بیان  اندازه‌ی واقعی تصویر را انتخاب کنید.

۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۳۸ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

۲۰ ثانیه توقف

جدیدا یک کار جالب انجام می‌دهم که فکر می‌کنم انجام آن بتواند برای شما مفید باشد.
وقتی در حال کار با کامپیوتر یا گوشی‌ام هستم وقتی‌ که می‌خواهم بین دو اپلیکیشن جابجا شوم یا تب را عوض کنم ۲۰ ثانیه توقف می‌کنم.شمرده از یک میشرم تا ۲۰ و سپس این کار را انجام می‌دهم. برای مثال وقتی در اپلیکیشن تلگرام می‌خواهم بین دو گروه جابجا شوم ۲۰ ثانیه توقف می‌کنم، شمرده از ۱ تا ۲۰ می‌شمرم، سپس گروهی که در آن هستم را تغییر می‌دهم.یا وقتی می‌خواهم نوشتن مطلب در وبلاگم را متوقف کنم و ایمیلم را چک کنم ۲۰ ثانیه توقف می‌کنم و سپس به ایمیلم سر می‌زنم.
شاید بپرسید که این چه کار بی‌معنایی است؟ اما تجربه من نشان داد این کار حس خیلی خوبی به شما خواهد داد. هم تمرکز بیش‌تری خواهید داشت هم خیلی وقت‌ها متوجه می‌شوید این پرش ناشی از احساس ناگهانی در شما بوده و صرفا می‌خواسته‌اید از کار فعلی فرار کنید و بر خلاف ظاهرش باعث ذخیره وقت هم می‌شود. توصیه می‌کنم آن را امتحان کنید.  
۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یادگیری ماشینی: تربیت یک کامپیوتر

ممکن است بپرسید که تربیت یک کامپیوتر؟
اول باید با مفهوم یادگیری ماشینی آشنا باشید.
در یک نگاه بسیار ساده که در واقع تعریفی است که یکی از افراد بسیار مطرح این حوزه در تاریخ نوشته‌شدن این نوشته که شما می‌خوانید(سال ۱۳۹۵) به نام Andrew Ng، یادگیری ماشینی علم آموختن کاری به یک کامپیوتر است بدون اینکه به طور مستقیم(explicit) آن را برای کامپیوتر برنامه ریزی کنیم. این تعریف در نگاه اول کمی گنگ است و البته یک مثال قطعا بسیار کارگشا است:
فرض کنید که من می‌خواهم به شما یاد بدهم که چایی درست کنید. دو روش برای این کار دارم.
روش اول این که تمام مراحل چای درست کردن را برای شما روی یک کاغذ می‌نویسم مثلا چیزی شبیه این:
۱- کتری را آب کن
۲-روی گاز بگذار و زیر آن را روشن کن و صبر کن تا آب به جوش آید
۳- قوری را از آب جوش پر کن
۴-حال کمی برگ چای در قوری بریز
۵- قوری را روی کتری بگذار
۶- ۵ دقیقه صبر کن تا دم بیاید
در این روش من تمام مراحل را برای شما یکی یکی توضیح دادم و شما آن مراحل را انجام می‌دهید و چایی درست می‌شود. این چیزی شبیه نوشتن برنامه برای کامپیوتر به صورت مستقیم(explicit) است.یعنی من تمام مراحل را توضیح می‌دهم و کلمه به کلمه و گام به گام و به ترتیب شما انجام می‌دهید. شاید به نظر برسد که این تنها روش یادگیری است. در کتاب های آشپزی هم همین‌طور بوده و همیشه دستور‌العمل داشته‌ایم اما در واقع یک روش دیگر هست که جالب است که به نظر می‌رسد حتی ما انسان‌ها به آن روش بهتر هم یاد خواهیم گرفت و آن این است:
روش دوم این است که من به شما می‌گویم که بیا پهلوی من بایست ببین من چکار می‌کنم.
من میروم کتری را آب می‌کنم. روی گاز میگذارم. زیرش را روشن می‌کنم. صبر می‌کنم آب جوش بیاید. قوری را با آب جوش نصفه پر می‌کنم و کمی برگ خشک چای در آن می‌ریزم و سپس می‌گذارم دم بیاید.
شاید بگویید که این دو روش که هر دوتایشان راحت بود! در مورد مثال بالا شاید تفاوت آن‌ها خیلی خوب مشخص نشد اما شما رانندگی را در نظر بگیرید. قوانین بسیار رانندگی را همه به خاطر داریم که در کتاب‌ها نوشته شده بود. اگر میخواستیم ثانیه به ثانیه فکر کنیم و آن ها را اجرا کنیم درست در نمی‌آمد. از طرفی هر شهر و هر ماشین و هر کشور لم رانندگی خاص خودش را دارد. از طرفی شرایطی در رانندگی به وجود می آید که راه‌حل آن‌ها در کتاب نوشته‌نشده و تنها به تجربه حاصل می‌شود. به هر حال ما با پشت ماشین نشستن راننده می‌شویم نه با خواندن دستور العملش. ما با شنا کردن شناگر میشویم. یادگرفتن آشپزی از فیلم آن بسیار ساده‌تر از یادگرفتن آن از دستور های کتاب های قطور و جلد سخت آشپزی است.

این همه روضه خواندم که بگویم تا تا مدت‌ها برنامه هایی که برای کامپیوتر ها می‌نوشتند یک سری دستور العمل خاص بود اما حالا متوجه شده ایم که می‌توان به کامپیوتر‌ها به روش دوم هم چیزهای را یاد داد.
برای مثال به آن‌ها عکس های زیادی از گربه‌ها نشان بدهیم. سپس عکس دلخواهی را به آن ها نشان بدهیم تا تشخیص بدهند عکس یک گربه است یا نه(در واقع ما دقیقا نگفته ایم که آن کامپیوتر چه خصوصیاتی را چک کند تا بفهمد که یک شی گربه هست یا نه او صرفا با مقایسه کردن آن عکس و عکس هایی که میداند گربه هستند دست به تصمیم‌گیری میزند).
این بخش اول بود و در بخش‌های بعدی اگر خدا بخواهد برای شما بیش‌تر از یادگیری ماشینی خواهم گفت. هدف من در این بخش این بود که شما تفاوت انجام یک کار به روش خط به خط و به روش یادگیری به روش دیدن مثال را درک کرده باشید. این که من اگر بخواهم به یک ربات یاد بدهم که گل بکارد می‌توان برایش خط به خط بنویسم که برود گلدان را بیاورد و خاک در آن بریزد و ...(روش خط به خط) یا اینکه جلویش ده تا گل بکارم و آن ربات با دیدن من و حرکات من یادبگیرد که چه کاری را باید انجام دهد(روش یادگیری به طور دیدن مثال).
البته من باید تصریح کنم که این همه یادگیری ماشینی نیست اما به هر حال فکر می‌کنم نقطه شروع خوبی است.
با من در بخش‌های بعدی همراه باشید.


پی نوشت:
اندریو ان جی(Andrew Ng) اگر نگوییم که شناخته‌شده‌ترین محقق در زمینه‌ی یادگیری ماشینی(machine learning) است،‌ به جرات می‌توانیم بگوییم یکی از شناخته‌شده‌‌ترین افراد در این زمینه است.در مورد او و کارهای او می‌توانید در این وبسایت(که به زبان انگلیسی است) که متعلق به خود اوست، اطلاعات کافی را دریافت کنید. در نظر دارم که در مورد او در آینده بنویسم اما لااقل در همین مقدار که در استنفورد استاد علوم‌کامپیوتر است و یکی از افراد اصلی پشت تحقیقات گوگل در زمینه هوش‌مصنوعی بوده است کافی است. می‌گویم بوده است چون که در تاریخ نوشتن این نوشته (۸ شهریور سال ۱۳۹۵) او در شرکت چینی baidu که در واقع بهترین شرکتی است که در چین موتور جست‌و‌جو ارایه می‌دهد کار می‌کند و البته در آن‌جا هم وظیفه هوشمند‌سازی خدمات این شرکت به عهده اوست.

۰۸ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سکون:‌ ترک بدبختی هم دشوار است


مبتلا شدن(یا دچار شدن) را اولین بار در پیغام های صوتی سهیل رضایی شنیدم. در حدی که یادم هست و اصراری بر دقیق بودن آن ندارم میگفت که یاد گرفتن و به خاطر سپردن را فراموش کنید، انسان باید به یک مطلب مبتلا بشود، فکر و ذکرش مشغول آن مطلب بشود، خواب را از او بگیرد،‌آن را تنفس کند و با آن زندگی کند تا آن مطلب به عمق جانش نفوذ کند.

چیزی که اخیرا در مورد خودم خیلی آن را مشاهده کرده ام این است که قبلا نمیخواندم و نمیدانستم. 

نمیدانستم اصول تصمیم‌گیری چیست. موقع انتخاب بین ریاضی و تجربی شد و گفتم من در ریاضی استعداد دارم و علاقه چندانی هم به حفظ کردن ندارم و به ریاضی رفتم. البته الآن هم می‌شود گفت آن تصمیم درست بوده و فکر نمی‌کنم خیلی هم میخواستم مته به خشخاش بگذارم به جز ریاضی انتخابی می‌کردم. اما تصمیم ها سخت تر شد مثلا تصمیم بین خواندن المپیاد یا خواندن کنکور. آن جا هم بی‌گدار به آب زدم و المپیاد را شرکت کردم و خوب هم شد و به کنکور هم ضربه نزد.اما موقع انتخاب رشته خیلی اذیت شدم. تازه فهمیدم که چه قدر خودم را درست نشناخته‌ام. چه قدر هنوز هم نمی‌دانم که در این دنیا چکاره هستم و چکار میخواهم بکنم. شک و تردید وجودم را فراگرفت.

یا مثلا نمی‌دانستم اصول یادگیری چیست. چگونه میشود خوب یادگرفت. درس میخواندم و بارها برای خودم تکرار میکردم و طبق اصولی جلو میرفتم که آنچنان هم درست نبود و خیلی از اصولی را که امروز توصیه می‌شود که رعایت کنیم رعایت نمیکردم.به خیر و خوبی گذشت و جاهایی هم آسیب دیدم و اذیت شدم اما به هر حال گذشت.

نمی‌دانستم خودشناسی یعنی چه. نمی‌دانستم وقتی دلم میگیردو حس میکنم که چیزی در زندگی من میلنگد یعنی چه. این حس بد امان مرا می‌برید و زنگ میزدم به دوستانم و صحبت میکردم یا تلویزیون میدیدم یا کتاب رمان می‌خواندم و آن حس بد که به نظر از توجه من نا‌امید شده بود میرفت تا شاید روزی با جدی بیش‌تری برگردد و توجه مرا بگیرد و نکاتی را به من بگوید که دوست نداشتم به آن‌ها گوش کنم.تا جایی توانستم آن را سرکوب کنم اما به هر حال زمانی برگشت و مرا گرفت و حرف هایش را به من زد. حرف هایی که درکشان برایم سخت بوده و هست.

از این نادانی‌های خودم بدم آمد. از اینکه تصمیم‌گرفتن بلد نبودم. از اینکه خودشناسی نمیدانستم،‌اصول یادگیری درست را نمی‌دانستم،‌قرآن را که کتاب دینی دین من بود یکبار خودم بدون فشار درس و مدرسه نخوانده بودم، نهج البلاغه را نمی‌دانستم.

بی‌سوادی ام مرا آزار می‌داد.نه! اشتباه نکنید من بی‌سواد از نگاه عموم مردم نیستم اما خیلی چیزها بود که باید یاد میگرفتم و یاد نگرفتم. لااقل در این حد میتوانم بگویم که یک انسان مسلمان در بیست سالگی باید یکبار یک ختم قرآن کرده باشد که در آن بر روی تک تک جملات توقف کرده باشد و فکر کرده باشد که ببیند اصلا کتاب دینش چه میگوید اصلا دینش را دوست دارد یا نه، و من اینکار را نکرده بودم. خودشناسی را اصلا بلد نبودم و حتی در همین حد هم به خودم اجازه نداده بودم که در اعماق وجودم بروم و به حرف خودم گوش کنم و خودم را درگیر درس و حرف های دوستان و حواشی زرد کرده بودم.

شروع کردم به پیدا کردن منابع معتبر تا بیاموزم.آرام آرام منابع معتبر را پیدا کردم برای تصمیم‌گیری، درس تصمیم‌گیری متمم(برای استفاده از آن باید پول پرداخت کنید) را پیدا کردم و برای خودشناسی، روان شناسی یونگ(که کتاب هایش را از سایت آقای سهیل رضایی میتوانید پیدا کنید) و قرآن و نهج البلاغه که بعضی متن‌های آن‌ها چنان به اعماق خودت فرومیبرندت که گفتنی نیست. کتاب های مختلفی را جمع کردم و منابع مختلف و شروع کردم به خواندن.


اتفاق جالبی افتاد. احتمالا انتظار دارید که بگویم خیلی تغییر کردم و زندگی‌ام از این رو به آن رو شد و از فردا با انرژی و انگیزه ادامه دادم و در دانشگاه موفق شدم و کسب و کار راه انداختم و پول پارو کردم و غیره، اما واقعیت تلخ برای من این بود که من تقریبا هیچ فرقی نکردم. با این‌که بعضی رای و آرایم فرق کرد و طرز تفکرم در مورد بعضی موضوعات تحت تاثیر قرار گرفت اما من فرقی نکردم. همان بودم که بودم.چرا از افعال گذشته استفاده کردم در واقع من همانم که هستم. هنوز هم سردرگم هنوز هم خود را نشناخته، هنوز هم درگیر معنای زندگی و شاید ناراحت و غمگین. 

برایم سوال شد که چرا تغییری نکردم من هنوز این منابع را تمام نکرده ام اما باید این منابع آثار خود را نشان میدادند. لااقل احساس بهتری داشتم،‌احساس خوب بودن یا هرچه.

فایل صوتی را شنیدم که در آن سهیل رضایی و محمد‌رضا شعبانعلی با هم گفت‌و‌گو میکنند.این فایل را توصیه میکنم که گوش دهید و از من قبول کنید که شصت دقیقه گوش‌کردن به این فایل واقعا می‌ارزد.

در این‌ فایل سهیل رضایی صحبتی می‌کند که واقعا مرا تکان داد، او میگفت که خیلی انسان ها صرفا به پای صحبت‌های معلم‌ها و استاد‌ها مینشینند تا بر احساس بی‌ارزشی و پوچی درونی خود مهر سترگ تایید را بزنند. بگذارید یک مثال بزنم. فرض کنید میلاد دچار پوچی و افسردگی است و به ظاهر میخواهد مشکل خود را حل کند میشنود که باید نهج‌البلاغه بخوانی میرود و میخواند اما نه برای فهمیدن نه برای این که باور دارد که می‌تواند به او کمکی میکند می‌رود که بخواند که بفهمد که حتی نهج‌البلاغه هم مشکل او را نمی‌تواند حل کند و این هویت بزرگ که مشکلی دارم که حتی سخنان حضرت علی(ع) هم آن را برایم حل نکرد، برای او ایجاد می‌شود با آن زندگی می‌کند و ادامه می‌دهد. و من دیدم که چقدر راست می‌گوید و این که من تغییر نکرده بودم علتش این بود که من هدف دیگری را پی می‌گرفتم و میخواستم به خودم ثابت کنم که این مشکل تو لاینحل است. این نمی‌گذاشت که من به آن صحبت‌ها مبتلا شوم.به قولی در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.

به هر حال من نتوانستم موضوع را به زیبا‌ای که سهیل رضایی آن را در این فایل بیان میکند برای شما شرح دهم.آن تعبیر زیبای زیر‌زمین خانه و معلم‌های کشته(در واقع معلم‌هایی که ما به نتیجه رسیدیم که نمیتوانند مشکل ما را حل کنند) و نردبانی که خنده ای است به آسمان و پاهایی که زیرزمین خانه را می‌تواند برود و اما روی پلکان نردبان میلرزد کجا و این صحبت های من کجا.

لطف کنید و این فایل را گوش دهید.




۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰